تبسم کوچولوی ماتبسم کوچولوی ما، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

تبسم منو بابا

دیدار پدر و دختر

سلام دخملم ،سلام تاج سرم ،سلام زندگی.... یکشنبه ٢٤/١/٩٢ ساعت ٥ از دکتر مولایی وقت سونو گرفته بودم.     در اصل اولین نفر بودم.وقتی که منشی اسم منو صدا کرد با کلی خواهش از منشی خواستم که اجازه بده علی آقایی هم همراه من بیاد داخل که گفت باید با دکتر هماهنگ کنم.رفتم داخل و از دکتر خواستم تا اجازه بده که بابایی هم بیاد تو که اولش یه خورده ناز کرد و گفت زود صدا کن بیاد تو.... خلاصه بابایی اومد و من رو تخت دراز کشیدم علی هم از مانیتور با دقت همه چی رو نگاه میکرد و دکتر هم با حوصله سر و پا و ستون فقرات و حتی دریچه های قلب دخملی رو به بابایی نشون داد.من از دکتر خواستم که صدای قلب تو رو واسم بذاره تا بشنویم و ایشون هم این...
26 فروردين 1392

سفر حج

سلام گل همیشه بهارم خوبی مامان!!! یه خبر،عمو حمید و زن عمو زهرا راهی سفر معنوی حج شدن.   خوش به سعادتشون که خدا تو جوونی و در سن کم این عروس و داماد رو به خونه ی خودش دعوت کرد. از طرفی چون از طرف حج دانشگاهی به این سفر دعوت شدن همگی جوون هستن و هم سن و سال. دیروز تو فرودگاه حال عجیبی داشتم و خیلی دوست داشتم که ای کاش منو علی آقایی هم همراه اونها می رفتیم.... انشاالله که این سفر نصیب همه ی آرزو مندان شود. دوستتون دارم زیاد. ...
22 فروردين 1392

13بدر

سلام دوست جونای من خوبید خوشید سلامتید!!!!! شرمنده عزیزان خیلی وقته که حوصله آپ کردن ندارم آخه سرمون خفن شولوغه سلام دوست جونای من خوبید خوشید سلامتید!!!!! شرمنده عزیزان خیلی وقته که حوصله آپ کردن ندارم آخه سرمون خفن شولوغه  از یه طرف بناییه خونه جدیده رو شروع کردیم چون که با ازدواج برادر شوهرم دیگه باید از خونه ی پدر شوهرمینا رفع زحمت کنیم .٣ ام عید هم  عروسی داداش حمید بود که خیلی خوش گذشت البنه ٢١ ام فروردین هم میرن مکه که اون موقع هم سرمون شلوغ  میشه .  ما هم از روزی که از عروسی برگشتیم بنایی رو شروع کردیم و علی بابا سخت مشغول هستن و از صبح تا ظهر که سرکار هستن و ظهر که میان خونه کمی استراحت میکنن ...
13 فروردين 1392
1